مصائب گودال قتلگاه و غارت خیام امام علیه
شاعر : وحید قاسمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی
لشـکـری آمده تا سـهـم غـنـیمت بـبرد از تنی غرقه بخون، جامه به غارت ببرد
از سـراشـیـبی گـودال سـرازیـر شدند با هم از بختِ بد غـائـله درگـیر شدند
بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سـر عــمـامـۀ آقــام قـیــامـت کــردنـد
دست از این پیرهن ارثیه بردار، سنان مادرش دوخته با زحمت بسیار، سنان
خـولی خـیـر ندیـده چه خـیالی داری؟ کـوفی چـشم دریـده چه خـیالی داری؟
خورجین دست گرفتی سرِ گودال چرا؟ ماندهای خیره بر این زخمیِ بد حال چرا؟
هر کسی سهم نبرده ست بهم میریزد بینصیب از تن عریان، به حرم میریزد
|